ایاک نعبد و ایاک نستعین
با سلام شروع کردم چون سلام نام اوست٬ میگن که سلامتی میاره.
به هر حال٬ اگه ناگفته هاتو نگی و توی دلت نگهشون داری٬ تبدیل میشن به یه تلنباری از غم و غصه و میشن یه مشکل همیشه گی.
نتونستم و نمیتونم که حرف دلمو با دیگران باز کنم٬ چون اولاْ خواست او بوده که تنها باشم و دور از وطن و دوستان. ثانیاْ کسی نیست که گوش بده و من هم واسش وراجی کنم. خیلی وقته که دلم داره سرریز میکنه از این ناگفته ها و ..................................................
تا آنکه به طور تصادف آشنا شدم با چیزی به نام وبلاگ. راستش چندان سلیقه و تجربه ای در نوشتن و بیان آنچه در دلم هست رو ندارم٬ ولی فکر میکنم شاید با استفاده از این وبلاگ و انتقال حرف های دلم به این صفحه سفید٬ بتونم کمی از مشکلاتمو واسه خودم هم که شده سبک کنم.
بار اول حدود ۲ یا ۳ ماه قبل بود که به این سایت ( Blog Sky ) یه سری زدم٬ ولی راستش از دیدن خیلی از سایت های دیگران و نوشته های اونها ذوق زده شدم٬ خب ٬٬٬ فشار کار هام و از اینکه سرم خیلی شلوغه نتونستم کاری کنم. ولی امروز تصمیم گرفتم تا یه صفحه ای واسه خودم باز کنم و تا جائیکه بتونم حرف دلمو بریزم این تو و یه کمی سبک بشم تا ببینم و تجربه کنم که آیا این راه به من تسکینی خواهد داد یا نه. نامشو گذاشتم ( My Diary ) یا خاطرات من.... شاید اسم جالبی نباشه ولی تو همون لحظه همین تو فکرم بود و شد اسم وبلاگم.
البته در پیشبرد این امر از دوستانیکه با نظراتشون منو راهنمائی و همکاری مینمایند ممنون و سپاسگذار خواهم بود.
فعلاْ خدا نگهدار و منتظر راهنمائی نظرات شما